پسرش به جای دسر، مادرش را به سختی لعنت کرد. با لذت زیر او ناله کرد. حتما صبحانه خوبی بوده
یوزگه| 28 چند روز قبل
چیزی که من متوجه نمی شوم این است که آن شخص کیست که روی کاناپه کنار او می خوابد در حالی که بابا دخترش را کتک می زند؟ برادرش؟ شوهر، شاید؟ در تمام مدت حتی یک انگشتش را هم بلند نکرد. یا شاید او فقط چشمانش را نگاه میکرد و بیصدا تکان میخورد؟
بولدف| 20 چند روز قبل
برای اینکه جوجه راضی شود، باید همیشه او را بکشند. او باید احساس کند که یک زن است و به بالا خزیده است. و اگر مرد یا شوهر فراموش کند چوب دیگری پرتاب کند، شروع به تکان دادن می کند. در اینجا نیز، قرار گرفتن، شادی را به خانواده بازگردانده است.
GoNumber بدهد| 59 چند روز قبل
سلام به همگی.
گویند| 49 چند روز قبل
اسم من دیما است و دخترهای بزرگ را دوست دارم و یک دیک سیاه بزرگ دارم.
پسرش به جای دسر، مادرش را به سختی لعنت کرد. با لذت زیر او ناله کرد. حتما صبحانه خوبی بوده
چیزی که من متوجه نمی شوم این است که آن شخص کیست که روی کاناپه کنار او می خوابد در حالی که بابا دخترش را کتک می زند؟ برادرش؟ شوهر، شاید؟ در تمام مدت حتی یک انگشتش را هم بلند نکرد. یا شاید او فقط چشمانش را نگاه میکرد و بیصدا تکان میخورد؟
برای اینکه جوجه راضی شود، باید همیشه او را بکشند. او باید احساس کند که یک زن است و به بالا خزیده است. و اگر مرد یا شوهر فراموش کند چوب دیگری پرتاب کند، شروع به تکان دادن می کند. در اینجا نیز، قرار گرفتن، شادی را به خانواده بازگردانده است.
سلام به همگی.
اسم من دیما است و دخترهای بزرگ را دوست دارم و یک دیک سیاه بزرگ دارم.